سريال پرطرفدار «گمشدگان» (لاست) 23 مي (2خرداد) به پايان ميرسد.
بخش آخر اين مجموعه تلويزيوني كه از محصولات شبكه ايبيسي است در مدت زمان 2 ساعت و نيم به پايان ميرسد.
«كارلتن كيوز» و «ديمن ليندلوف» تهيهكنندگان اجرايي «لاست» اين مجموعه تلويزيوني را بهترين سريال همه دوران خواندهاند.
سازندگان اين مجموعه اعلام كردهاند: ساخت قسمت آخر سريال «گمشدگان» با عنوان «پايان» تمام شدهاست.
سريال پرمخاطب و آمريكايي «لاست»، داستان گروهي از بازماندگان سقوط پرواز 815 اوشينيک بر فراز جزيرهاي ناشناس در اقيانوس آرام است. سبک کلي اين مجموعه تلويزيوني معماگونهاست و با يافتن هر پاسخ چندين سوال نو به وجود ميآيد. اين مجموعه تلويزيوني توسط ديمون ليندلوف، جي. جي. آبراهامز و جفري لاليبر ساخته شده و بيشتر در جزيره اوآهو در هاوايي فيلم برداري شدهاست. قسمت مقدماتي و آزمايشي اين مجموعه در تاريخ 22 سپتامبر 2004 پخش شد.
اگرچه لاست نیز همچون بیشتر سریالهای محبوب با افت تماشاگر روبرو بوده و تقریبا هر فصل آن از فصل پیشین تماشاگر کمتری یافته است با این همه، نگه داشتن و حتا جذب تماشاگر جدید در درازای نزدیک به 6 سال برای سریالی با ساختار یک تکه (یعنی همه فصلها یک داستان را ادامه میدهند) بسیار شگفت انگیز و باور نکردنی است. چراکه با نگاهی به دیگر سریالهای موفق خواهیم دریافت ساختار داستانی آنها اپیزودیک (CSI و سیتکام های MBC) یا سیزنال (24) است. 
در پست دیگری مفصل به این سریال پرداختم و 4 سیزن نخست آنرا نقد کردم. در سیزن پنجم و ششم چیز نوینی که برای تحلیل لازم به نظر برسد ندیدم. مگر آنکه پایان سیزن 6 آنچنان غافلگیر کننده باشد که لازم باشد قلم را به کار اندازم.
به هر رو سیزن 6 حرکتی نیرومند در ساختار داستان به نسبت سیزن 4 و 5 به شمار می آید.
تماشاگری که در سه سیزن نخست عادت کرده بود در هر اپیزود با فلش بک ها روبرو شده و چیزی نوین در زندگی گذشته شخصیتها کشف کند، در سیزن 4 با فلش فورواردهایی گیج کننده مواجه شد که چه بهتر اگر نمیبودند. چه بهتر اگر از سیزن 4 که فلش بک ها پایان یافت، ساختار به شکل استاندارد جلو میرفت و آنگاه در سیزن 5 بیننده بدبختی های 6 نجات یافته و سپس بازگشت آنها میبودیم. نه اینکه در پایان سیزن 3 بفهمیم که جک و کیت نجات پیدا کرده ولی اوضاعشان خوب نیست! و آنگاه کل سیزن 4 و نیمی از 5 را سپری کنیم تا بفهمیم چرا وضع جک و دیگران خوب نیست و باید بگردند!! جذابیت داستانی اولویت دارد و یا صرف تکنیک عقب و جلو رفتن در زمان؟!!
سیزن 5 از این نظر بهتر بود که بیشتر عقب و جلو رفتن هایش صرف حضور نیمی از شخصیتها که به دهه 70 رفته بودند شد و نیمی صرف حضور باقی شخصیتها در زمان حاضر. با اینحال این مصیبت در سیزن شش و در همان اپیزود نخست به وجود می آید.
با این همه شکی نیست که قطبیت و تضاد خیر و شر سیزن 6 بسیار جذاب تر و در عین حال کلاسیک تر از دو سیزن پیش است. سیزن چهاری که برای به تصویر کشیدن جنگ چارلز ویدمور و بنجامین لاینوس بیش از اندازه این دو را بزرگ کرد و آنگاه در سیزن 5 رهایشان کرد!! و سیزن 5 که حادثه بزرگ دهه 70 و درگیری با دارما را بی جهت خیلی مهم جلوه داد.
قطبیت سیزن 6 در فینال سیزن 5 با نشان دادن جیکوب و دشمنش به زیبایی به تصویر کشیده شده و در ریکپ سیزن 6 آنها به مونولوگ جان لاک برای والت در سیزن 1 درباره تخته نرد پیوند زده شد : "دو سو، یکی روشنایی و دیگری تاریکی"
در ادامه از دود سیاه رمز گشایی شده و واپسین شی ناشناخته جزیره که از سیزن 1 ناشناخته مانده بود را معرفی کرد. و بلآخره پس از گمانم 120 اپیزود از آغاز به بیننده بیچاره گفت که We are brought here for a reason یعنی چه؟ و Protect the Island چه مصداقی دارد؟ و جیکوب وقت و انرژی خودش و این همه شخصیت بیگناه و باگناه و میلیونها تماشاگر بیکار و باکار را برای چه گرفته است؟
منتظر میمانیم